• وبلاگ : تازيانه
  • يادداشت : به تويي که سبيل نمي گذاري!
  • نظرات : 0 خصوصي ، 13 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + ميثم 
    سلام داشي.دلمون گرفت گفتيم بيايم کافي نت يکي از بچه ها کافي شاپ بخوريم!!! يکي از رفقا گفت بيا چت مت کنيم .ما که حوصله کاپايتور ماپايتور نداشتيم گفتيم بي خي.يک کم گذشت ديديم چندتا دختر دارن زيز گوش هم جيک جيک ميکنن که سيبيلاي يارو رو باش .ماهم با دلتنگي نشستيم پشت اينترنايت ميگن چي ميگن؟سايت گوگولي موگولي رو باز کرديم نوشتيم مرد هو سيبيلش.زديم تو ايميج ديديم يهو تو وبلاگ شماييم نوشته ات رو خونديم کلي زندگي کرديم.مرامت رو عشقه.
    من ميگم حرفهايي رو که آقاي مجتهد شبستري در شبهاي قدر زده اگه پخش بشه ديگه لزومي ندره که شمارو اذيت کنند اين حرفها رو فعلآ کسي نتونسته نقد کنه يعني فهميدن اونها خيلي سنگينه ولي در کل در شب قدر اعلام کرده که قرآن تجربه شخصي پيامبر و در نتيجه نوعي تفسير معرفي ميکند
    + برزين مهر يكتا پرست 

    اي درختان عقيم

    ريشه تان در خاك هاي هرزگي مستور

    يك جوانه ي ارجمند از هيچ جاتان رست نتواند

    اي گروهي برگ چركين تار چركين پود

    يادگار خشك سالي هاي گرد آلود

    هيچ باراني شمارا شست نتواند (سوم برادران سوشيانس)

    + برزين مهر يكتا پرست 

    سلام امير!

    قبلاهم اين طرف ها آمده بودم .تازه امشب ياد گرفتم كه چطور پسغام بگذارم.هر چي نوشته بودم يهويي غيب شد.برايت آخرين شر و وري را كه همين روزها مرتكب شدم فرستادم .فكر كنم رفته لابلاي پيام هاي خصوصي.اين اينترنت هم عجب چيز عجيبيه.به عيالت سلام برسان.به تهران هم كه مترو دارد وبرج دارد وپيتزا دارد وكيف دارد وساناز دارد وكامبيز داردو پله برقي دارد و لهجه ندارد سلام برسان.اين چيزت(وبلاگه يا سايت؟)قشنگ است .رنگ آميزيش كار خودته؟

    + 000 
    هيچ مي دانيد كه جانوري به اسم وحيد موسوي از وقتي كه ازدواج كرده هر شب و روز در خانه مادر زن به خدمت مقدس ظرف شوري(شويي) اشتغال دارد!
    غرض اينكه:
    بعضي ها سيبيل كه سهله اگر پشم گوسفند هم بذارن بازم خاك بر سرن!
    با تشكر
    سه صفر آبرو ريز!

    نگاه کن


    اينا آدماي دور و بر ما هستند


    اينا همکارها و اينا دوستا و اينا همکلاسي هاي ما هستند


    اينا همه اونايي هستند که ادعاي معرفت و رفاقتشون عرق شرم رو روي پيشونيت مي نشونه


    بوي گند اين دنيا رو برداشته با اين آدماش

    بابا تو كه زدي اون بيل ها رو يه چي بنويس ديگه

    اينجا ايران است...

    يادتان نيست؟


    امروز 18 تير است


    جرئت تکرارش را داري؟!!

    + محسن 
    زدي كه سيبيل ها رو يه چي بنويس حالشو ببريم
    + الي 

    اهم اهم

    ا ببخشيد با من بودين

    داداش خرابتم

    سلام. اي والله... كسي چه مي فهمه پشت اون سيبيلا چه خبره...هرچند نبايدم بفمند...اگه مي فميدن كه دنيا گلستان مي شد... اون موقع ديگه گريه مرد آتيش نمي زد به دنيا...كي مي فهمه لرزيدن شونه هاي يه مرد يعني چه؟ بگذريم... اين قصه را با من بخوان باقي ...
    + فهيمه 

    با كي بودي؟

    ما كه اصولا نمي تونيم سبيلي مثل شما داشته باشيم ولي خوب با سبيلاي شما ياد يك چيزايي مي افتيم كه خيلي وقته تو آدماي دور و ور پيدا نمي شه و ديگه از مد افتاده. تا حالا فكر مي كردم سبيلاتونو كه از دور مي بينم بايد بگم: بابا مرام! ولي حالا كه اين پستو خوندم فكر كنم با ديدن سبيل محترمتان بايد به ياد غم و غصه هاي ديرينتان بيفتم. اميدوارم روزي بيايد كه رقص شادماني را در خيابانهاي شهر ببينيم و سبيل هاي شما را بتراشيم