سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانش برای کسی که بدان عمل می کند، مایه رشد است . [امام علی علیه السلام]


ارسال شده توسط امیرحسین هاشمی جاوید در 87/3/20:: 1:38 عصر

صدای ضرب زورخانه او را بر جای خود میخکوب کرد. حال و احوالش دگرگون شد. شنیده بود که زورخانه جای نیکان و پاکان و مکتب فتوت و جوانمردی است. از روزگار دل پر دردی داشت. صدای زنگ و ضرب و دم گرم مرشد از خود بی خودش کرده بود.

آرام آرام به سمت درب کوتاه، بی کوبه و یک لختی زورخانه پیش رفت. می دانست که پهلوانان برای تقویت تواضع و فروتنی و برای احترام به کسانی که در این مکان ورزش می کنند، هنگام گذر از این درب خم می شوند. او نیازی به خم شدن نداشت چرا که چرخ روزگار قوزی بر پشتش نهاده و فروتنانه به خاک نزدیکش کرده بود.

برای نخستین بار بود که زنی به زورخانه می آمد. پهلوان نوح که در کنار گود در حال میل زدن بود، با دیدن پیرزن میل ها را چون تل پنبه ای بر زمین نهاد و لنگی بر دوش انداخت و به سمتش روانه شد. پیرزن گره گوشه چارقدش را باز کرد و اسکناس مچاله ای در آورد و گفت: پسرم! می گویند نفس پهلوانان حق است و دعای آنان مقبول پروردگار، این پول را به مرشد بدهید تا برایم دعا کند.

پهلوان نوح دستش را پس زد؛ از خادم زورخانه پیاله ای گرفت و به میان گود رفت، پهلوانان یک به یک عرق پیشانی خود را در پیاله چکاندند. پهلوان نوح پیاله را به پیرزن داد و گفت: این عصاره عیاری و جوانمردی است، آن را به عنوان تبرک نزد خود نگه دار.....!
در این حال صدای مرشد در زورخانه طنین انداخت: هر کار که می کنی بگو بسم الله تا جمله گناهان تو بخشد الله .......

بحث امروز و دیروز نیست، ورزش و اخلاق از دیر باز در فرهنگ ایرانی به هم گره خورده است. از نظر بسیاری از مردم ورزش زورخانه ای برجسته ترین نماد پایمردی و مروت است. هنوز بیشتر مردم بر این باورند که گود زورخانه جای مقدسی است و جز پاکان و پرهیزکاران در آن را ه ندارند.

به نوشته هرودت مورخ یونانی ایرانیان فرزندان خود را از پنج سالگی به سوارکاری، تیراندازی و راست گویی عادت می دادند؛ به روشنی از این سند تاریخی بر می آید که در کنار آموزش مهارت های مختلف جنگ آوری، منش انسانی نزد ایرانیان از جایگاه ویژه ای برخوردار بوده است.

هم اکنون بیش از آن که در باره زورخانه بدانیم در ورای میل و کباده و آوای لعنت و صلوات مرشد، نقشی از عیاری، گذشت، مرام و مردم داری در خاطرمان ترسیم شده است.

از بررسی های تاریخ گذشته ایران بر می آید که زورخانه نمادی از نیایشگاه های مهری است که نیاکان ما در دوردست تاریخ در گود هشت گوشه آن خورشید (میترا یا مهر) که بنیاد هستی است را نیایش می کردند.

جالب است بدانیم ایرانیان دوران باستان برای ورزش کردن قطعه زمینی گود در میان دو یا چند تپه داشتند که آن را چرتا می نامیدند و در زمان های ویژه ای در این مکان جمع می شدند و با بهره گیری از ابزار آلاتی به شکل سلاح های جنگی رایج آن زمان یعنی شمشیر (تخته شنا)، سپر(سنگ)، کمان (کباده)، گرز (میل) و کوس و طبل جنگ (ضرب زورخانه) به ورزش و تمرین نظامی مشغول می شدند. آری زورخانه همان ورزشگاه باستانی ایرانیان است.

این فعالیت در زمانی که ایران تحت سیطره اقوام مختلف بود، به شکل مخفی در اماکن متروک و پناهگاه های زیرزمینی تا قرن ها ادامه پیدا می کند.ورود به حلقه این افراد کاری مشکل بود و تنها کسانی در جمع مبارزان پذیرفته می شدند که وفاداریشان ثابت شود. وقتی شخص تازه واردی به جمع مبارزان می پیوست به او آبی آغشته به نمک به نام آب زور می نوشاندند که نوشیدن آن به معنای پیوستن به حلقه جوانمردان مبارز بود. چنین شد که مخفیگاه این مبارزان را زورخانه به معنی محل نوشاندن آب زور نامیدند.

در سال های پس از ورود اسلام به ایران و تحول در فرهنگ مذهبی مردم برخی از این ابزار و حرکات معنایی دوگانه یافتند. برای مثال: سنگ نه تنها به شکل سپر جنگی ساخته می شود، بلکه سمبل در قلعه‌ی خیبر نیز هست که مولا علی (ع) در جنگ خیبر آن را از جا کند. به هر ترتیب فرهنگ اصیل اسلامی و معنویت جاری در آن غنا و جذبه خاصی به ورزش زورخانه ای بخشید.

می گویند نخستین کسی که ساختمان زورخانه را طرح ریزی کرد پوریای ولی بود که در سده هفتم و هشتم هجری می زیسته است. بی تردید از زندگی و جوانمردی های این پهلوان نامی و شاعر و عارف ایرانی که دمی گرم و گیرا داشت افسانه های زیادی شنیده ایم.

شهرت پوریای ولی یا همان محمود بن ولی الدین خوارزمی به دلیل پهلوانی هایش نیست بلکه مردم او را به سبب بهره مندی از ویژگی های نیکویی همچون سخاوتمندی، دستگیری، معلمی، مرشدی و مرد خدا بودن می شناختند و برای او جایگاهی در حد یک قدیس در نظر می گرفتند.

امروز وقتی سخن از زورخانه به میان می آید این نام را بخشی از تاریخ تصور کرده و وجود آن را تنها در سریال ها و فیلم های تلویزیونی حس می کنیم؛ شاید نتوانیم تصور کنیم که روزی لنگ ببندیم و از مرشد رخصت بگیریم و وارد گود یک زورخانه شویم و مانند باستانی کاران دور خود چرخ بزنیم یا سنگ بگیریم و کباده بکشیم.

اگر چه شاید بسیاری از ما نتوانیم خود را در وسط گود یک زورخانه تصور کنیم؛ اما اگر کمی ذوق به خرج دهیم و زمانی را برای گشت و گذار در کوچه پس کوچه های قدیمی شهر و محله خود اختصاص دهیم، در می یابیم که زورخانه ها هنوز به عنوان میراث فرهنگی و هویت ملی - اجتماعی در میان مردم اهمیت خود را از دست نداده است و هنوز در میان جوانان امروزی افرادی هستند که در میان دنیای پر زرق و برق ورزش ها و از آن جمله پرورش اندام، ورزش باستانی را انتخاب می کنند.

این ورزش به دلیل آداب خاص خود در دنیا منحصر به فرد است. ورزش زورخانه ای بر خلاف بسیاری از ورزش های دیگر که رقابتی و قهرمان محورند، بر فروتنی و آیین عیاری و پهلوانی و دیگر خواهی تأکید دارد. به نظر می رسد ورزش زورخانه ای یگانه ورزشی باشد که با اعتقادات مذهبی پیوند ناگسستنی خورده و انجام آن تؤام با موسیقی و دعاست.

اگر چه امروز تعداد زورخانه ها نسبت به گذشته کمتر شده است و ورزش های زورخانه ای در مقابل ورزش های پر رنگ و لعاب امروز مورد بی مهری رسانه ها قرار می گیرند؛ اما اگر از بعضی از کوی و گذرهای قدیمی شهر عبور کنی، هنوز نوای سحر آمیز ضرب مرشد گوشت را نوازش و دلت را صیقل می دهد و روحت را به دنیای دیگری می برد.

در شرایطی که بسیاری از زورخانه های قدیمی طی دهه های گذشته تعطیل و در آستانه نابودی قرار دارند و ورزش زورخانه ای در معرض هجوم ورزش های مدرن و بین المللی قرار گرفته است، در سال های اخیر زورخانه های متعددی از سوی شهرداری در نقاط مختلف شهر گشایش یافته و دوباره فضاهایی سرشار از معنویت برای ظهور ورزش کاران و پیش کسوتان این عرصه ایجاد شده است.

دوباره در گودهای آکنده از صفا و روحانیت، ترنم ذکر یاعلی و یاحسین ورد زبان پهلوانان می شود. دوباره به دنبال صدای گرم و دل نشین مرشد، پهلوانان رخصت حضور در گود مقدس را می گیرند.

از جمله این زورخانه ها، زورخانه وحدت است که در خرداد ماه سال گذشته از سوی شهرداری تهران در بوستان کوثر واقع در منطقه هشت گشایش یافت. حاج عزیزالله فتاحی، خادم زورخانه وحدت می گوید: برای نخستین بار است که در استان تهران زورخانه ای در فضای یک پارک احداث می شود.

به گفته حاج فتاحی زورخانه وحدت پیش از این یک سیمان فروشی متروکه بوده است و از زمان گشایش آن تاکنون افزون بر حضور پر شور پیش کسوتان و کهنه سواران ورزش زورخانه ای، بیش از 420 نفر از اهالی بین 5 تا 15 سال منطقه در این زورخانه تحت آموزش رایگان ورزش های باستانی قرار گرفته اند.

وارد بوستان کوثر که می شوی در فضای پر شور و شلوغ، جذبه صدای یا حق گویان مرشد و ضرب زورخانه وجودت را سحر می کند. در میان ساختمان های بلند و نوسازی که فضای بوستان را محصور کرده است، بعد از ظهرها خانواده هایی می آیند و با نوای این زورخانه دمی را در آرامش و جلای روح خود سپری می کنند.

هنگام ورود به زورخانه پس از گذر از درب ورودی باید کمی فروتنی به خرج دهی تا از طاقی کوتاه پیش رویت عبور کنی. در سمت راست در ارتفاع حدودا 5/1 متری سکویی است که در اصطلاح زورخانه ای به آن سر دم می گویند. بر بالای آن زنگ مرشد طنین انداز است. کف گود بر خلاف گودهای قدیمی خاکی نیست و با سنگ های خوش رنگ مرمرین تزئین شده است؛ با این حال چیزی از حال و هوای معنوی زورخانه کم نمی کند.

گرداگرد گود آدم های زیادی از پیر و جوان و کودک به جای حجره ها و سکوها بر صندلی های زیادی نشسته اند و چرخ زدن ها و میل بازی های ورزشکاران داخل گود را نظاره می کنند. مرشد گرم تر می خواند و محکم تر بر پوست ضرب خود می کوبد.

سر و پیشانی مرشد از عرق خیس است، برای این که ضرب از صدا نیفتد یک بخاری برقی روی سکو روشن کرده اند. مرشد محمد برجی دم گرمش را در فضای زورخانه رها می کند. او می گوید هر روز آدم های زیادی با شنیدن صدای زنگ و ضرب زورخانه به اینجا می آیند و التماس دعا دارند. صدای زنگ به اهالی بیرون امید می دهد که هنوز عیاری و جوانمردی زنده است.

دور گود می گردم. پر از انرژی شده ام. دوست دارم به میان گود بروم اما خارج از گود بودن و تماشای پهلوانان هم عالمی دارد. پس از پایان مراسم ورزش و پیش از دعای پایانی زورخانه با پیش کسوت ها هم صحبت می شوم.  

حاج عباس عظیمی از ورزشکاران زورخانه وحدت که 70 سال دارد از خاطراتش می گوید: یاد آن زمان ها بخیر؛ وقتی از زورخانه بیرون می آمدیم دخترها و پسرهای جوان برای روشن کردن شمع در جای سنگ (از ادوات ورزش زورخانه ای) صف می کشیدند. زمانی جایگاه سنگ مقدس ترین مکان زورخانه ها بود. خادم زورخانه پس از پایان ورزش پهلوانان یک سینی مسی در جایگاه سنگ قرار می داد تا دختر و پسرهای جوان در آنجا شمع روشن کنند و حاجت بگیرند.

همه حاضران در زیر گنبد بزرگ زورخانه وحدت که با شیشه های آبی رنگی پوشانده شده است سکوت کرده اند و به صحبت های پیش کسوتان گوش می کنند. مرشد احمد عشقی که از باستانی کاران اراک و هم اکنون میهمان زورخانه وحدت است می گوید: باستانی کاران به هر شهری که می روند غریب نیستند اهالی زورخانه همه اهل یک خانواده اند. ما روزهای جمعه جمع می شویم و به عیادت بیمارانی که کسی را ندارند می رویم.

بی شک پهلوانان زیادی در طول عصر زورخانه ها در جامعه ظهور کرده اند که مردم از جوانمردی های آنها داستان ها و افسانه ها نقل کرده اند؛ پوریای ولی، حسین گلزار کرمانشاهی، علی میرزایی همدانی، حاج محمد بلورفروش، سیدتقی کمیل قمی و جهان پهلوان تختی برخی از این پهلوانان هستند که نامشان برای ما به یادگار مانده است.

آری ورزش زورخانه ای همواره با رعایت سه اصل خرد، راستی و مردی خصوصیاتی چون شرافت، پاکی عمل، رسیدگی به تنگ دستان، حمایت از مظلوم، تاختن بر ظالم را زنده نگه می دارد و لازم است در کنار احداث زورخانه های جدید شرایطی برای شناساندن قدر و ارزش این نهادهای اجتماعی و فرهنگی در جامعه فراهم شود و زبان، ادبیات و فلسفه وجودی ویژه زورخانه ها که در مسیر پرفراز و نشیب قرون ایجاد شده است، احیا شود تا دوباره واژه پهلوان مصداق انسانی کامل در تن و روان باشد . / .

 

پهلوان جلیل هم نوا با ریتم ضرب مرشد گل چرخ آخر را زد و دست به سینه وسط گود ایستاد. به چشم مرشد و یک به یک پهلوانان نگریست، به همه تعظیم و از آنها خداحافظی کرد و به جای خالی خود در کنار گود برگشت. با چهره ای متبسم و با آرامشی خاص روی شانه راست خود در کنار گود خوابید. جواد احمدی از ورزشکاران زورخانه وحدت می گفت: تا به حال کسی را ندیدم که همچون پهلوان جلیل میثمی از پهلوانان نامی جنوب تهران با چنین آرامش و بدون ذره ای وحشت جان به جان آفرین تسلیم کند.

 

بچه ها تازه وارد گود شده بودند و به پیروی از میاندار نرمش می کردند. در این میان یکی از بچه مضطربانه از میاندار اجازه خواست که از گود خارج شود، میاندار مخالفت کرد و گفت: مگر تازه وارد گود نشده ای؟! این خارج از آداب است. پسر بچه معصومانه جواب داد: آخر فراموش کردم وضو بگیرم. حاج عزیزالله فتاحی خادم زورخانه وحدت می گوید: بچه ها پیش از فراگیری ورزش، رسم ادب و بزرگ منشی را می آموزند.


کلمات کلیدی :

درباره
صفحات دیگر
آرشیو یادداشت‌ها
لینک‌های روزانه
پوندها
Share |