• وبلاگ : تازيانه
  • يادداشت : شبانه
  • نظرات : 0 خصوصي ، 40 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + برزين مهريكتا پرست 

    جزر و مد ميشد و بد ميشد و طوفاني شد

    جن به در كوفت كه هي! وقت پريشاني شد

    عقرب جن زدگي زد به كمرگاه مغز

    من من عاطل حيراني ويلاني شد

    من و آبستني شعر؟! گمان لم لن

    دل ورم كرده يك كرمك روحاني شد

    قلم از اول مصراع نخستين لنگيد

    پاي دل در گل و گل ارسي سيماني شد

    از الف تا ته تب واژه ي لق غرق عرق

    غزلم شكل خودم زوزه زنداني شد

    به تخلص نرسيد اين سرطان بدخيم

    هر چه با قرص و سرم قافيه درماني شد

    كودتا كردم و در هاي دلم را بستم

    كودتا چاره ناچار من جاني شد

    شدم ارتشبد يك سقط جنين ادبي

    شعر افتاد و پنهان شد و پنهاني شد