«شاعران پیامبران مفلوجند با چشم هایی تکیده»
وقتی جهان از ریشه جهنم
و آدم از عدم
و سعی از ریشه های یأس می آید
وقتی یک تفاوت ساده در حرف
کفتار را به کفتر تبدیل می کند
باید به بی تفاوتی واژه ها
واژه های بی طرفی مثل نان
دل بست
نان را از هر طرف که بخوانی
نان است
میخواهمت چنان که شب خسته خواب را
میجویمت چنان که لب تشنه آب را
محو توام چنان که ستاره به چشم صبح
یا شبنم سپیدهدمان آفتاب را
بیتابم آنچنان که درختان برای باد
یا کودکان خفته به گهواره تاب را
بایستهای چنان که تپیدن برای دل
یا آنچنانکه بال پریدن عقاب را
حتا اگر نباشی، میآفرینمت
چونانکه التهاب بیابان سراب را
ای خواهشی که خواستنی تر ز پاسخی
با چون تو پرسشی چه نیازی جواب را
- گفت: حالت چطور است؟
- گفت: مثل گل .......
در دست چنگیز مغول..!!!
و قاف
حرف آخر عشق است
آنجا که نام کوچک من
آغاز میشود!
یادش گرامی