دستها سرد و سبک
زخم بند سایه ها را یکی یکی برمی دارند
هنوز زنده ام
در مرکز زخمی پاک و نارس
اوکتاویو پاز ==» احمد شاملو
خیلی وقته سراغ این بیغوله گاه نیومدم. وقت و حوصله کمه و حرف زیاد. گاهی حرفایی هست که بهتر گفته نشه، بعضی وقتا زندگی پر اندوه میشه و چیزی نیست که بتونه پیش ببردت؛ اونقدر رنگ و ریا و مصلحت اندیشی دور و برتو گرفته که هر وقت میخوای درد و دل کنی، مجبوری یک تیغ سانسورم دستت بگیری..........
من دلم میخواد برم به کودکی...................